شخصی

برنامه‌ریزی برای بی‌کاری

برنامه‌ریزی برای بی‌کاری

مدت‌هاست که من حوصله‌ام سر نرفته. اساسا همواره کاری برای انجام دادن هست. این «کار» میتونه دیدن یک فیلم باشه، خوندن یک مقاله، و یا گوش دادن به قسمت جدید پادکست مورد علاقه‌ام. اگر هم روزی خودم بتونم برنامه‌ام رو خالی کنم، پیامی دریافت می‌کنم که دوستان دور هم جمع شده‌اند و من رو هم دعوت کرده‌اند. حتی در نبود هیچکدام از این موارد، سیاه‌چاله‌ای به نام اینستاگرام و توئیتر وجود داره که میتونه برای از الان تا ابد محتوا برات تهیه کنه.
از دانشگاه تا خدمت سربازی

از دانشگاه تا خدمت سربازی

در این پست راجع به اتفاقاتی که پس از اتمام دانشگاه تا روزی که به یگان خدمتی رسیدم نوشته‌ام. محتویات این نوشته لزوما همگی دقیق و یا حتی واقعی نیست. علاوه بر این توضیحات داده شده مکفی است، به این معنا که جزئیاتی بیش از آنچه گفته شده در کار نیست. به عنوان یک سرباز در ستاد فرماندهی انتظامی یک شهرستان به جز دستشویی جایی رو گیر نمیاری که بتونی توش تنها باشی، و این دقیقا جاییه که من هستم، داخل دستشویی نشسته‌ام و به کف زمین خیره شده‌ام.
دوران آموزشی خدمت سربازی

دوران آموزشی خدمت سربازی

تقریبا دو ماه از انتشار آخرین قسمت از رادیو دال میگذره. تو این مدت نبودم و فعالیتی نداشتم. دلیلش هم اعزام به سربازی و گذروندن دوران آموزشی بود، و خب در طول این مدت کلا تمام دسترسی‌ها به دنیای بیرون قطع میشه. در این پست سعی کرده‌ام یه چکیده از تجربیات شخصی و چند و چونِ دو ماه زندگی در این شرایط خاص رو مکتوب کنم. دو ماه پیش بالاخره رفتم سربازی، میگم بالاخره چون سال‌ها درگیرش بودم.