ماجراجو

بی‌نیاز از آب و غذا شده بود. برای تنفس دیگر نیازمند هوا نبود، چرا که دیگر نفسی نمیکشید. پس از اصلاحات سایبرنتیکی بر روی بدنش به یک ابر انسان مبدل شده بود. میتوانست سخت‌ترین فشارها و غیرقابل تحمل‌ترین شرایط را تحمل کند. بدین ترتیب بود که قدم در کشف دنیاهای ناشناخته گذاشت. عمیق‌ترین دره‌ها، تاریک‌ترین جنگل‌ها، سردترین قله‌ها، گرم‌ترین صحراها و مخوف‌ترین غارها.

و در دل یکی از همین غارها بود که برای لحظه‌ای پایش لغزید و به درون مردابی فرو رفت. دست و پا زدنش بیهوده بود. مرداب ذره ذره او را بیشتر و بیشتر به درون خود میکشید تا آنکه تماما بدنش را فروبلعید.

سقوطی بی پایان در مرداب؛ سال‌هاست که به پایین کشیده میشود و انتهایی بر این نزول نیست. در سیاهی مطلق مرداب، در سکوتِ بی‌نهایتِ عدم، لحظه به لحظه آرزوی مرگی را میکند که برایش میسر نیست.